در سخناني كه در پيش دارم توجه شما را به چالشهاي فراروي دموكراسي خواهي مسلمانان جذب خواهم كرد . موضوع آن قدر وسيع است كه البته در يك سخنراني گنجانيده نمي شود . و مطمئنم اطلاعات شما هم آن قدر وسيع است كه حاجت طرح همه ابعاد مساله نيست با اين همه با همديگر مرور مي كنيم بر طولي از اين مسئله مهم تا درك واحدي از مطلب پيدا كنيم . صورت مسأله بسيار ساده است . جواب مسذله شايد اسان نباشد . صورت مسئله اين است : ما مسلمانيم اولاً و ثانياً مي خواهيم در زير سايه عدل زمانه زندگي كنيم . آيا اين تعبيرات نياز به توضيح دارد و آيا مسلمان بودن مسلمانان با نستن در سايبان عدالت زمانه منافات دارد يا نه ؟

از طرح مسأله اگر آغاز كنيم شايد كار ما آسانتر باشد . مي توان سخنان بسيار در باب دموكراسي و مكاتب و شيوه هاي مختلف حاكميت گفت ( ما همچنانكه مي دانيد به منزله مثال عرض مي كنم . با علم منطق شما آشنا هستيد .

علم منطق از نقطه و از فصول آغازينش با تعاريف نسبتاً دشوار و دور از واقعيتي آغاز مي شود خواه منطق كلاسيك شرقي خود ما و خواه منطق كلاسيك جديد . در پاياني ترين فصلهاي علم منطق شما به بحث مطالعات مي رسيد . در آنجاست كه با شما مي گويند چگونه از مغالطه در استدلال و استنتاج بايد پرهيز كرد و اگر كسي مغالطه مي كند يا به غلط نتيجه اي را مي خواهد به گردن شما بگذارد چگونه مي توانيد به شيوه هاي منطقي آن مغالطه را دفع كنيد .

در حقيقت تمام علم منطق در استخدام دفع مغالطات است . اما اين نقطه وقتي پيدا مي شود آشكار مي شود كه شما به پايان اين علم رسيده باشيد . آنگاه است كه مي فهميد تمام آن ماشين عظيم منطقي با آن پيچ و مهره هاي فوق العاده پيچيده مفهومي براي اين ساخته شده است كه شما از افتادن در ورطه مغالطات گاه بسيار پيچيده مصون بدارد . دقت (و آناليزهاي عجيبي گاهي به كار مي رود كه انسان نمي فهمد حسن آنها و تاثير آنها ثمره آنها چيست و كجاست و از كجا آغاز مي شوندذ لذا اگر شما بخواهيد علم منطق را آنچنان كه تكوين تاريخي پيدا كرده است بخوانيد بايد آنرا يا وارونه بخوانيد يعني درست برعكس آنچه كه در كتابهاي اين علم مي بينيد تا دريابيد كه چرا چنين علمي يا چنين محتوايي تكوين و تدوين شده است ....